روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد.
مار گفت:
«انسانها از ترس ظاهر خوفناڪ من،
میمیرند نه به خاطر نیش زدنم.»
اما زنبور قبول نڪرد.
مار برای اثبات حرفش،
با زنبور قراری گذاشت.
آنها رفتند و رفتند،
تا رسیدند به چوپانی ڪه در ڪنار درختی خوابیده بود.
مار رو به زنبور ڪرد و گفت:
«من او را میگزم و مخفی میشوم،
و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد ڪن،
و خود نمایی ڪن.»
مار نیش زد،
و زنبور شروع به پرواز ڪردن در بالای سر چوپان ڪرد.
چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی»
و شروع به مڪیدن جای نیش،
و تخلیه زهر ڪرد.
مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد،
و بعد از چند روز بهبودی یافت.
مدتی بعد ڪه باز چوپان در همان حالت بود،
مار و زنبور،
نقشه دیگری ڪشیدند.
این بار زنبور نیش میزد،
و مار خودنمایی میڪرد.
این ڪار را ڪردند و چوپان از خواب پرید،
و همین ڪه مار را دید،
از ترس پا به فرار گذاشت،
و به خاطر وحشت از مار،
دیگر زهر را تخلیه نڪرد،
و ضمادی هم استفاده نڪرد.
چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد.
بسیاری از بیماریها نیز همین گونه هستند.
فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود میشوند یا شڪست میخورند.
و دلیل عمده مرگ و میر بیمارانش باخت و تضعیف روحیه آنان است.
یه مثلیه ڪه عزرائیل وارد شهری میشه،
میگه اومدم جان۴نفرو بگیرم، فرداش میبینند ۴۰۰نفر مرده.
میپرسن توڪه گفته بودی،
۴نفر پس چی شد؟
گفته من جان۴نفرو گرفتم،
بقیه از ترس مردند.
واقعا نباید وحشت ڪرد،
ولی توجه به هشدارها اامیه
انرژی های منفی رو از خود،
دور ڪنید.
با توکل به خداوند متعال و انرژی مثبت، قدرت دافعه تان را،
در برابر ڪرونا بالا و بالاتر ببرید
درباره این سایت